داستان برندهاي موفق به شيوه دکتر راد - قسمت 4

داستان برندهاي موفق جهان، ايران و مازندران به شيوه دکتر راد - قسمت 4

ضمن عرض سلام و خدا قوت به استحضار مي رساند؛ با عنايت به اينکه کليه مقالات، کتب و محتواي موجود در اين سايت با توجه به نياز مديران و مشاوران حوزه مديريت کسب و کار که طي ساليان متمادي تدريس و مشاوره توسط اينجانب و مشاوران مجتمع کسب و کار راد گردآوري شده است، لذا به دليل اينکه اغلب محتواهاي موجود در اين سايت از درون کتاب ها، وب سايت ها، شبکه ها و فضاي مجازي تهيه شده است، به همين دليل برخي از منابع و ماخذ به احتمال زياد از قلم افتاده است يا به دليل عدم اطمينان از نويسنده اصل ذکر نشده است که بايستي از مخاطبان بزرگوار و نويسندگان اصلي محتوا عذرخواهي نمايم و همچنين از آنجايي که يادگيري شيوه حرکتي ما به سمت چشم اندازمان است خواهشمنديم مديريت سايت مجتمع کسب و کار راد را از طريق کانال هاي ارتباطي مجموعه از پيشنهادات و انتقادات سازنده خود در اين مورد آگاه سازيد.

لويي ويتون:

  در سال 1854 لویی کوچک، در سن ۱۴ سالگی تصمیم گرفت از شهرش، یورا، برای زندگی به پاریس برود. ۲۴۹ مایل (۴۰۰ کیلومتر، تقریبا فاصله‌ی بین گرگان تا تهران)، آن هم با پای پیاده، طی کرد و بین راه هم شغل‌های مختلف و گاه عجیبی قبول می‌کرد.

وقتی به پاریس رسید، به عنوان شاگرد جعبه‌ساز شروع به کار کرد و کم کم چنان شهرتی دست و پا کرد که ناپلئون سوم اون را به عنوان جعبه‌ساز شخصی همسرش، امپراطریس اوژنی دمونتیو، منصوب کرد. به نظر می‌رسه جعبه‌سازی شغل مهمی در اون زمان محسوب می‌شد. آن زمان موقع مسافرت مردم اثاثیه‌شان را در جعبه منتقل می‌کردند تا چمدان. این تجربیات به لویی کمک کرد به درک خوبی از کیفیت مورد انتظار مردم از چمدان‌هاشان برساند. در سال ۱۸۵۴ وقتی که لویی ۴۳ سالش بود، اولین مغازه‌ چمدان‌فروشی‌اش را در پاریس افتتاح کرد. بازار هدف لویی، طبقه‌ی ثروتمند و اهل مسافرت پاریسی بود و کسب و کارش، بعدها به یکی از تجملی‌ترین برندهای دنیا تبدیل شد.

برند لویی ویتون «Louis Vuitton» از جمله با ارزش‌ترین برندهای دنیاست. بر اساس مطالعات میلوارد براون در سال ۲۰۰۹، لویی ویتون بیست و نهمین برند باارزش دنیا، پس از ژیلت و پیش از ولز فارگو محسوب می‌شد. در سال ۲۰۱۲ نیز برای ششمین سال پیاپی، در فهرست منتشر شده توسط میلوارد، با ارزشی معادل ۲۴٫۳ میلیارد دلار، قدرتمندترین برند در زمینه کالاهای لوکس معرفی شده است. از میان محصولات لویی ویتون، گویا محبوبیت کیف‌های آن روزبه‌روز بیشتر می‌شود. این کیف‌های دستی که از نظر سایز، مدل‌های جاداری به نظر می‌رسند، در رنگ ها و طرح های مختلف در دسترس علاقه‌مندان به مد و پوشاک قرار دارد. بخشی از این تمایل و اشتیاق مردم، به دلیل پشتیبانی و حمایت چهره‌های مشهور از این برند بوده است. بسیاری از ستارگان مشهور هالیوودی در نیمه اول قرن بیستم، مشتری اين برند بودند که تعدادي از اين ستارگان عبارتند از:

1. آنجلینا جولی

2. کریستینا ریچی

3. بریتنی اسپیرز

4. رزی هانتینگتون وایتلی

5. کیم کارداشیان

6. ریحانا

7. جسیکا سیمپسون

8. نیکی میناژ

9. کاترین مک‌فی

10. ان هتوی

11. کارمن الکترا

12. سارا جسیکا پارکر

13. سلما هایک

14. دیانه کروگر

15. کارلی کلاوس

16. کلویی سونی

17. سینا میلر

18. نائومی واتس

19. کری مولیگان

20. جسیکا آلبا

سيسکو:

 لئونارد بوساک، مدیر آزمایشگاه کامپیوتر دانشگاه استانفورد بود و ساندرا لرنر، زنش، مسئول کامپیوتر در تحصیلات تکمیلی بود. لئونارد برای ارتباط داشتن با زنش سعی کرد، دو تا کامپیوتر دور از هم را که به فاصله‌ تقریبا ۴۵۰ متر از هم بودند، به هم متصل کند. آن ها بعدها خانه‌شان را گرو بانک گذاشتند، بی‌خیال حقوق دانشگاهی‌شان شدند و دوستانشان را به عنوان کارمند استخدام کردند تا بتوانند شرکتی را برای فروش تجهیزات شبکه‌ای تأسیس کنند. داستان طراحی اسم و لوگوی شرکت هم جالب است. یک روز که لئونارد و ساندرا از روی پل دروازه‌ی طلایی (Golden Gate Bridge) می‌گذشتند به اتفاق تصمیم گرفتند، اسم شرکت را سیسکو بگذارند که کوتاه‌شده‌ی واژه‌ سانفرانسیسکو بود و لوگوی شرکتشان را هم به شکل همان پل معروف طراحی کردند.

ژيلت:

 آقای کینگ، در سال ۱۸۹۵ به عنوان فروشنده‌ی دوره‌گرد برای شرکت چوب‌پنبه‌سازی کار می‌کرد. یک روز، به جمع‌بندی جالبی رسید. او متوجه شد که مردم در بطری‌ها را یک بار استفاده می‌کنند و بعد دور می‌اندازند و به همین خاطر شرکت‌های بطری‌سازی مجبور بودند دوباره، درب چوب‌پنبه‌ای برای محصولاتشان سفارش بدهند. ممکن است برای من و شما این قضیه اهمیتی نداشته باشد، ولی کینگ فکر کرد می‌تواند این مدل کسب و کار را استفاده کند و درآمد همیشگی از کنار آن دربیاورد.

از طرفی کینگ متوجه شده بود که تمام مردها مجبور بودند هر روز صبح، تیغ اصلاح صورتشان را قبل از استفاده، تیز کنند. پس فکر کرد اگر یک تیغ دولبه‌ی ارزان‌قیمت بتواند درست کند که روی دسته‌ای سوار شود و تا وقتی که کند و غیرقابل‌مصرف بشود، از آن استفاده کنند و بعد دورانداخته شود، همه‌ مردها مشتری بالقوه‌ی آن محسوب می‌شوند. جالب است بدانید که شش سال طول کشید تا کینگ دانشمندان و ابزارسازهای منفی‌گرای شهرش را قانع کند که کمک کنند این تیغ تولید شود. در سال ۱۹۰۱ شرکت تیغ ایمن امریکا را تاسیس کرد و برای آن ۵۰۰۰ دلار سرمایه جمع کرد. ارزش این سرمایه به پول امروز چیزی حدود ۱۵۰ هزار دلار تخمین زده می‌شود. یک سال بعد اسم شرکت را به شرکت تیغ ایمن ژیلت تغییر داد. اولین تولیدات شرکت، سال ۱۹۰۳ وارد بازار شدند. حدس بزنید، کل فروش سال اولشان چقدر بود؟ آنها ۵۱ مجموعه (دسته و تیغ) به ارزش هر مجموعه ۵ دلار و ۱۶۸ تا تیغ به ارزش یک دلار برای هر بیست تیغ فروختند. مسخره است، نه؟! ولی سال بعد مالکیت معنوی محصولشان را ثبت کردند و حدود ۹۱ هزار مجموعه و ۱۲۴ هزار تیغ به فروش رساندند.

نوکيا:

 شاید برایتان جالب باشد، بدانید وقتی در سال ۱۸۶۵ شرکت نوکیا شروع به کار کرد، کارش ساختن کاغذ بود (البته می شود گفت که کاغذ اصلی‌ترین تکنولوژی ارتباطی بشر بوده). فردریک که یک مهندس بود توانست فرآیند تولید جدیدی برای کاغذ به وجود بیاورد که قیمت تمام‌شده‌ محصول را کم کند و به این ترتیب صنعت کاغذسازی را متحول کرد. برای همین نوآوری هم مدال برنز نمایشگاه بین المللی پاریس را در سال ۱۸۶۷ کسب کرد. حالا جالب است که بعد از یک قرن، ادغام و خرید و فروش، تبدیل شده به یکی از غول‌های مخابراتی دنیا. جالب بود! کسی میدونه چه اتفاقاتی باعث شد این قدر زمینه‌ی صنعتی نوکیا تغییر کند؟

 

داستان موفقيت منوچهر سلطاني:

منوچهر سلطانی با روزی بیش از ۱۰ ساعت کار بر روی تولید ۳۰۰ فرآورده مختلف تحت ۵ برند شناخته شده «بس»، «دکتر ژیلا»، «آیروکسن»، «پارتیس» و «آوند» نظارت دارد. او متولد سال ۱۳۱۵ در شهر مشهد است.‌ در خانواده‌ای نه چندان مرفه متولد شد و از همان ابتدا آثار مخرب فقر بهداشتی را احساس کرده است. خودش می‌گوید: در آن سال‌ها به خاطر کمبود مواد بهداشتی و همچنین دانش استفاده از آن‌ها، ۱۰ خواهر و برادر من از بین رفته‌اند و تنها من که فرزند اول خانواده هستم به همراه۲ خواهر و یک برادر کوچکترم زنده ماندیم. او در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده افسری می‌شود و پس از تحمل شرایط سخت ناشی از خفقان حاکم بر ژاندارمری، سرانجام در سال ۱۳۴۲ از قید و بند آن محیط بیرون می‌آید. او در مورد آن سال‌ها می‌گوید: روزهای سخت من پس از خروج از ژاندارمری شروع شد. برای گذران زندگی به رانندگی تاکسی رو آوردم و سپس در بیمارستان امام خمینی امروزی‌(پهلوی سابق) به امور دفتری ‌پرداختم.

خودش مي گويد: در واقع سنگ بنای شغل امروزی‌ام را در سال ۱۳۴۳، زمانی که از لابه‌لای آگهی‌های روزنامه به دنبال کار می‌گشتم گذاشتم. در آن زمان برای اخذ سمت ویزیتوری علمی ‌شرکت «دوپار» – که یک شرکت تولیدکننده فرآورده‌های چشمی‌ در ایران بود- در یک مصاحبه شرکت کردم و با توجه به دانش عمومی‌ قابل توجهی که داشتم، از بین ۶۵ شرکت کننده به عنوان یکی از دو ویزیتور این شرکت انتخاب شدم. کار من بازاریابی در استان گیلان بود و پس از چندی مسئولیت بازاریابی در استان مازندران هم به من محول شد و من مجبور بودم ۲۰ روز در ماه را در خارج از تهران و به دور از خانواده‌ام زندگی کنم. سال ۱۳۴۵ بود که با توجه به استحقاقی که از خود نشان دادم، توانستم در شرکت مذکور به سمت مدیریت نائل شوم. حالا دیگر مدیریت فروش کل کشور به عهده من بود اما من که همیشه به دنبال پیشرفت بوده‌ام، پس از چندی به فکر تغییر و ترقی در کارم افتادم. بنابراین وارد شرکت کنول آلمان شدم و تا سال ۱۳۵۰ با شرایط سخت کاری حاکم بر این شرکت کنار آمده و کار کردم اما پس از خروج از این شرکت، حتی موفق به گرفتن حقوقم به طور کامل نشدم. پس از شرکت کنول وارد شرکت IBI ایتالیا شدم. اما در سال‌های ۵۶ و ۵۷ یعنی زمانی که انقلاب اسلامی ‌در اوج خود بود از روی نا‌آگاهی با گروهی از کلیمیان همکارم شریک شدم. پس از پیروزی انقلاب شرکا ایران را ترک کردند، بنابراین با خروج شخصی که مجوز نمایندگی را در انحصار خود داشت، شرکت تعطیل شد و تمام زحماتم در مقابل چشمانم در یک آن از بین رفت. اما من دوباره بلند شدم و شروع به ساختن از صفر کردم. در خیابان دریان‌نو تهران یک پارکینگ ۴۰ متری اجاره کردم و با راهنمایی چند دوست داروساز قدیمی‌که جمعاً یک کادر هفت نفره را تشکیل می‌دادیم و با دو پاتیل، شروع به تولید شامپو کردم! پس از آن با گرفتن مجوز تولید شامپو از وزارت صنایع و وزارت بهداشت، شرکت ایران آوندفر را که در ابتدا پارتیس نام داشت به ثبت رساندم. سپس نزد حاج آقا مدرس‌نیا که مدیر‌عامل شرکت پخش «قاسم ایران» بودند رفتم و از ایشان خواستم برای توزیع محصولاتم به من کمک کنند. ایشان هم به کمک من شتافتند و با همیاری یکدیگر توانستیم شامپوهای تولیدی مرا با حداقل قیمت در سراسر کشور توزیع کنیم. سرانجام با رونق گرفتن کسب و کار، زمینی به مساحت ۶۵۰۰ متر واقع در شهرک صنعتی سیمین دشت کرج خریداری کردم و پس از ۲ سال دوندگی و پشت سر گذاشتن مشکلات زیاد، مجوز احداث کارخانه را در این محل گرفتم و بحمدلله پس از طی کردن پله‌های ترقی یکی پس از دیگری در جایگاه کنونی هستم. هم اکنون شخص من و تشکیلاتی که احداث کرده‌ام دارای ۳۸ نشان افتخار مختلف هستیم که آخرین آن‌ها، کسب لوح تقدیر و تندیس پیشکسوت نمونه کشور از وزارت صنایع و معادن در سال ۱۳۹۰ است. در حال حاضر ۲۰۸ نفر از ۸۰۰ نفر اعضای مشغول در شرکت من، کارشناس خبره هستند که از مقطع تحصیلی لیسانس گرفته تا پروفسورا در میان آنان دیده می‌شود و در چهار آزمایشگاه مجهز شیمی، میکروبیولوژی، R&D  و آزمایشگاه همکار کارخانه که مورد تایید وزارت بهداشت و موسسه استاندارد است در حال تلاش بی وقفه هستند. در واقع هدف ما این است که محصولاتی تولید کنیم که نه تنها با محصولات خارجی قابل مقایسه باشند، بلکه از لحاظ کیفی بسیار برتر از این محصولات باشند.
به اعتقاد من اولین اصل برای موفقیت، صداقت است. صداقت بهترین سیاستی است که انسان می‌تواند در زندگی به کار ببندد. خود من زمانی که از صفر شروع کردم، تنهاترین و بهترین سرمایه‌ای که داشتم صداقتم بود که مرا به موفقیت رساند. علاوه بر این من همواره شرافت کاری را رعایت کرده‌ام و افتخار می‌کنم که هرگز پرداخت حقوق کارمندانم را یک روز هم به تعویق نینداخته‌ام. دیگر اینکه همواره به کارم اعتقاد داشته‌ام. من عاشق محصولات خودم هستم.

ايسر:
ایسر یک برند تایوانی با فعالیت بین المللی در زمینه کامپیوتر و الکترونیک است Stan Shih و همسرش Carolyn Yeh  که یک شرکت تجهیزات الکترونیک را راه اندازی کرده بودند، با تغییر نام شرکت در سال 1987 به نام شرکت ACER شناخته شد. او یک قهرمان ملی در تایوان و ایسر یک برند بین المللی موفق است. صنعت کامپیوتر همواره یکی از رقابتی ترین صنایع در دنیا بوده که همیشه شرکت های غول پیکری چون آی بی ام بر آن تسلط داشته اند. به نظر شما در چنین صنعتی یک شرکت کامپیوتری چگونه می تواند مقام سومین تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی (PC) در دنیا را از آن خود کرده و خود را به عنوان برندی مورد احترام معرفی نماید؟ چگونه این شرکت توانسته ذهنیت موجود در مورد برندهای بسیاری از کشورهای آسیایی که معمولاً برندهایی پایین تر از استاندارد تصور می شوند را تغییر داده و بر روی محصولاتش عبارت "ساخت تایوان" را ذکر کند؟ پاسخ این سوال، ایجاد یک تصویر ذهنی دقیق از یک برند قوی است. در ابتدای امر Shih متوجه شد که این کار چالش اصلی پیش روی شرکت است و لذا محصولات شرکت را در مرتبه ای بالاتر نسبت به سایر محصولات تایوانی از نظر جایگاه قرار داد. مثلاً در بدو ورود به بازار ژاپن، محصولات شرکتش را با همان قیمت محصولات ژاپنی به بازار عرضه کرد تا این ذهنیت که قیمت پایین تر محصولات این شرکت ناشی از کیفیت پایین آن است از بین ببرد، و این سیگنال مهمی بود که ایسر از خود ساطع کرد. چراکه محصولات با برند ایسر را از سایر محصولات متمایز می کرد.

کامپیوتر ایسر همواره مبالغ هنگفتی صرف تحقیقات و توسعه نموده تا به نوعی از تکنولوژی و شرکت های ژاپنی تبعیت کرده باشد. Shih باور دارد که بایستی برای ارزش آفرینی بر روی طراحی، محصولات پیشرو و محصولات حساس و استراتژیک صنعت تمرکز کرد. شرکت Shih بود که توانست کامپیوترهای خانگی PC را به عنوان یکی از لوازم خانگی ضروری در منازل جا انداخته و بدین وسیله رسالت سازمانی خود را به این صورت بیان کند: "تکنولوژی تازه محبوب همه کس، همه جا" تکنولوژی تازه به معنای جدید نیست بلکه به معنای بهترین، با ارزش ترین، کم ریسک ترین و بادوام ترین تکنولوژی است که بتوان آن را به همه پیشنهاد کرد. علاوه بر این تازگی تکنولوژی را می توان به نوآوری مبتنی بر تکنولوژی بالغ، با قیمت منطقی و دارای رابطه مناسب با کاربر به طوری که در هر جا محبوب همه باشد تعریف کرد. کامپیوتر ایسر سابقه طولانی در نوآوری مستمر دارد به طوری که این مسأله باعث قدرت هر چه بیشتر برند شده است.

کامپیوتر ایسر در صدد است تا با مشتری گرایی هر چه بیشتر PC ها را به عنوان محصولات الکترونیکی مصرفی که هر روز کاربردهای وسیع تری در حوزه ارتباطات، تفریحات و آموزش پیدا می کنند، جا بیاندازد. که در این راستا لازم است تا این شرکت به یک متخصص در محصولات الکترونیکی مصرفی تبدیل و وسایل محاسباتی شخصی تبدیل شود. Shih این مسأله را گذار از تکنولوژی محوری به مشتری محوری می داند. در واقع در صنعت کامپیوتر همیشه بیش از مردم بر محصولات تمرکز داشته و ایسر تلاش کرده تا جایگاه خود را به یک شرکت خدماتی مشتری محور و با سرمایه معنوی بالا تغییر دهد. که این مهم در شعار این شرکت نیز متبلور است: "ایسر پیوند دهنده تکنولوژی و انسان". از نظر Shih، سرمایه معنوی ارزش افزوده محصول است. که ایسر با بالا بردن ادراک مصرف کننده از مزایا یا ارزش یک محصول دانش و اطلاعات راجع به بسته بندی، طراحی، دسترسی، راحتی، سادگی و سایر ویژگی های محسوس محصولش این ارزش افزوده را ارتقا می دهد. و این گونه بود که ایسر توانسته کامپیوترهایش را از یک برند چند ملیتی به یک برند جهانی تبدیل کند و به همه مردم کمک کند تا از کار و زندگی خود لذت ببرند. یکی از راه هایی که ایسر تلاش کرده تا ذهنیت های موجود نسبت به محصولاتش را در بین مخاطبان بهبود دهد و خود را به عنوان یکی از بازیگران اصلی این صنعت در دنیا مطرح کند، حضور هر چه بیشتر در عرصه بین المللی بوده که به طور مثال می توان از هزینه 10 میلیون دلاری این شرکت به عنوان اسپانسر بازی های آسیایی 1998 نام برد. یکی دیگر از راه های بهبود برند که توسط این شرکت مورد استفاده قرار گرفته مشارکت با شرکت های سایر کشورهاست که باعث شده تا ایسر به فلسفه "جهانی، دسترسی محلی" دست یافته و خود را برندی جهانی معرفی کند. البته باید اشاره کرد که این شرکت هنوز راه درازی برای تبدیل شدن از یک برند محلی و ملی به یک برند جهانی دارد. اگر چه ایسر برای شرکت های بزرگی مثل آی بی ام و برخی دیگر از شرکت ها کامپیوتر تولید می کند و در سال 1998 توانسته لقب سومین تولیدکننده کامپیوتر در دنیا را نصیب خود کند اما در مقام فروش جایگاه هشتم را کسب کرده است. اگر چه به اعتقاد شرکت این جایگاه اکنون به مقام هفتم ارتقاء یافته است. در بزرگ ترین بازار این صنعت یعنی آمریکا سهم بازار ایسر در سال 1998 کمتر از 5 درصد بوده است.

 

اين محتوا را از دست ندهيد: ابزارهاي مديريتي رايگان

منابع:

http://tablighcity.com
http://www.newdesign.ir

https://www.shomanews.com/-

گردآورنده: www.radbusiness.ir

دیگر مقالات
ارسال نظر
حداکثر تعداد کاراکتر متن نظر 500 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.